وانیا خوشگل مامان دیگه کم کم داره بزرگ میشه و مامانیش داره لباسهای متنوع تنش میکنه. اینجا ذوق اینو داشتم که همه لباسهاشو بهش بپوشونم. البته همه همه که نه. اونایی که اندازش شده بود. ضمنا چون بعد از عید بود و هوا هم خوب شده بود ذوق کرده بودیم که می تونیم لباسهای لختی تنش کنیم.
وانیا از سه ماهگیش عادت کرد که دقیقا موقع عکس انداختن به دوربین نگاه کنه و خیلی هم متعجب می شد.
این اولین باریه که موفق شدیم شیشه بهش بدیم. البته توی شیشه شیر خودم بود
اینجا رفته بودیم نامزدیه دختر خاله بابایی( سمیرا جون )
اینجا هم عکس با لباسهای مختلف
وانیا جون خاله ، عکسهات خیلی قشنگ بود کلی از دیدنشون ذوق کردم و آرزو کردم که یک روز موفقیت های زندگیت را در وبلاگت مشاهده کنم.
اینم از طرف دوست کوچولوت محمد کسری
:-*